دپایان نامه حقوق زننکاحطلاق در 133صفحه در قالب فایل ورد قابل ویرایش
قیمت فایل فقط 4,900 تومان
پایان نامه حقوق زن-نکاح-طلاق
مقدمه
طلاق یکی از مباحث مهم حقوق مدنی است که امروزه اصلیترین مشکل و خواستهی مطروحه در دادگاههای خانواده را تشکیل میدهد. هر چند حق طلاق با مرد است اما علماء دین و به تبع آنها قانونگذار در قانون مدنی مفری برای زنان در نظر گرفتهاندتا در صورتی که ادامهی زندگی بنا به هر دلیلی برای زن ایجاد خطر روحی و جسمی و حیثیتی نماید بتواند خود را از آن مملکه نجات دهد. این مضر و مستمسک چیزی نیست جز (قاعدهی عسر و حرج و شرط ضمن عقد).
خداوند حکیم تکلیف خارج از طاقت را بر انسان روا نداشته است. توجه دین خاتم(ص) به ضرورت وجودی طلاق موجب بازگردان راه رهایی زوجین از ورطههای زندگی مشقتبار است. زندگی که براساس تفاهم و عشق نبوده سد راه هدف نهایی آفرینش میباشد. زندگی زناشویی بر خلاف عقود دیگر، یک علقهی طبیعی است نه قراردادی. و آنگاه که این علقهی طبیعی از بین برود هیچ قانونی نمیتواند زن را به شوهر و یا شوهر را به زن متصل نماید. مشکلات عدیدهای که از دادن حق یکطرفهی طلاق به زوج در اجتماعها وجود دارد عدم آشنایی عامهی مردم از حقوق خویش خصوصاً زنان است.[1]
نداشتن درآمد مالی و عدم حمایت مالی و معنوی لازم از طرف خانواده و اجتماع و ترس از فقر بیشتر و نداشتن مأمن و پناهگاه باعث شده که ما بعضاً شنوندهی اخبار کتک خوردن روزمرهی زنان توسط مردان بیایمان معتاد و خشن باشیم و جز لبخند تأسف و اندکی تفکر، کاری از دست ما برنیاید. با این حال مقتضیات یاد شده و سایر جهاد موجود موجب گردید که نام تحقیق را «تاثیر قاعدهی عسر و حرج در حق طلاق زنان» قرار دهم.
مهمترین هدف این تحقیق تبیین حق خلاصی زن از فشار ممتد روحی ناشی از یک زندگی فلاکتبار است و آن مرحله از زندگی است که در آن باید بپذیرد که شخصیت خویش را نادیده بگیرد و برده باشد و یا زندگی را ترک نموده به اقربای نسبی یا با عدم آنها به اقربای سببی و دوستان خویش پناه ببرد و یا اینکه به دادگاه مراجعه نموده ضمن تقدیم دادخواست طلاق ادعای عسر و حرج نماید. در این صورت بار اثبات آن بر دوش خودش خواهد بود و چنانچه عسر و حرج وی در محکمه ثابت شود. دادگاه میتواند زوج را به اجبار وادار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده میشود.
از مزایا و اهداف دیگر این تحقیق این است که با تحلیل درست حالات و شرایط مختلفی که موجبات بروز تنگی و تحملناپذیری مشترک را فراهم میکند و تفسیر موسمی از قاعده به دست میدهد.
و همچنین در این تحقیق سعی شده شرایط و ویژگیهای طلاق و نکاح را در ادیان مختلف بررسی کرده.[2]
2. بخش اول: کلیات
الف) فصل اول: حقوق زن
در اسلام کلیهی حقوقی که ناشی از جنبهی انسانیت انسان میباشد بین زن و مرد مشترک و یکسان است لیکن با توجه به ویژگیها و ماهیت خلقی زن باید حقوق ویژهای برای آنان قائل شد. نادیده گرفتن اختلافهای حقیقی بین زن و مرد و عدم توجه به استعدادها و تواناییهای خاص هر کدام سبب شده است که در تنظیم حقوق و وظایف آن دو خسارتهای جبرانناپذیری را برای دنیای معاصر به بار آورد. خصوصاً جهان غرب به جای اینکه به تساوی حقوق زن و مرد بیندیشد به تشابه حقوق این دو قشر توجه نموده.
در هند زنان کنیز و خدمتکار مردانند و در سرودهای چینیان آمده است که هیچ چیز پستتر و ارزانتر از زن نیست و یکی از مورخان یونانی مینویسد: (باید نام زن هم مانند خود او در خانه محبوس بماند)[3]
در نزد برخی از یهودیان، پدر حق داشت دختر نابالغ خود را بفروشد و تا مدتها بین کشیشان مسیحی این بحث مطرح بود که آیا زن میتواند خدا را عبادت کند یا نه؟ و بسیاری او را مظهر شیطان و فحشا میدانستند. وضع در ایران باستان و اعراب نیمه وحشی قبل از اسلام هم بهتر از این نبوده است.
به هر حال پس از سپری شدن این دوران سیاه و شروع رنسانس و انقلاب فرانسه و بلوغ سرمایهداری و لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی، هر چند که زن از بند خانواده و مرد و فرهنگی اشرافی و خانی فئودالیسم و بردگی رها شد، اما دوران فریبندهای آغاز گردید که تنها به صورت لعابی ظاهری روکش استقلال و آزادگی بر روی زنان کشیده شد و چهرهی زشت بردگی زن را با لباس و نقاب به اصطلاح تمدن آرایش کرد.[4]
اما اسلام بیش از 1400 سال قبل بر تمامی این اندیشهها و فرهنگها خط بطلان کشیده بود و تمامی این عقاید جاهلی مخصوصاً نظریات آکادمیک مسیحیت را باطل اعلام نموده و نه تنها خلقت زن و مرد را از یک نفس واحده دانسته و مقام زن و مرد را یکسان معرفی نمود بلکه مقام زن را به گونهای شناساند که تا آن زمان در هیچ فرهنگ و آیین به آن شکل طرح نشده بود. و قرآن مجید تنها ملاک برتری انسانها را تقوا و پرهیزگاری و قرب به خداوند متعال بیان کرد و در آیات کثیری قاطعترین و صریحترین عبارات را برای حقوق همسران و مادران آورده است که بدون تردید از افتخارات اندیشهی اسلامی به شمار میرود. زن در برداشت و نگرش اسلامی از حالت شیء و یا ابزار کار دیگران بودن خارج شد و ضمن بازیافت جایگاه اصیل انسانی خود مهمترین و بزرگترین وظیفهی انسانی یعنی پرورش انسانها و تربیت نسلها را به عهده گرفت و دامن او معراج آدمیان شناخته شد. مضافاً اینکه همگام با مردان در تمامی عرصههای حیات و زندگی فعال و پیشتاز قدم نهاد و خلاصه اینکه زن گوهر مخلوقات و مظهر جمال آفریدگار معرفی گردید.[5]
در ایجاد بنیادهای اجتماعی اسلامی، نیروهای انسانی که تاکنون در خدمت استثمار همه جانبهی خارجی بودند هویت اصلی و حقوق انسان خود را باز مییابند و در این بازیابی طبیعی است که زنان به دلیل ستم بیشتری که تاکنون از نظام طاغوتی متحمل شدهاند استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود. خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینهساز اصلی حرکت تکاملی و رشد یابندهی انسان است اصل اساسی بوده و فراهمکردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومت اسلامی است. زن در چنین برداشتی از واحد خانواده، از حالت شیء بودن و یا ابزار کار بودن در خدمت اشاعهی مصرفزدگی و استثمار خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفهی خطیر و پرارج مادری در پرورش انسانهای مکتبی پیشآهنگ و خود همرزم مردان در میدانهای فعال حیات میباشد و در نتیجه پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود.[6]
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با عنایت به مقام و منزلت زن در تفکر اسلامی علاوه بر اختصاص چندین اصل به حقوق زن، به نحو بسیار رسا و مطلوبی در مقدمهی آن جایگاه و ارزش زن را ترسیم نموده و به طور خاص به رعایت حقوق این قشر عظیم توجه داده است.
یک سری اصول در رابطه با حقوق زن در ق.ا وجود دارد که عبارت است از:
1- بند14 از اصل سوم. جهت نمایاندن تساوی حقوق زن و مرد و تأمین حقوق همهجانبهی زنان، یکی از وظایف دولت را (تأمین حقوق همهجانبهی افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون) بر میشمرد.
2- همچنین در اصل هشتم از اصول کلی قانون اساسی همانگونه که مردان را موظف به اصلاح جامعه از طریق امر به معروف و نهی از منکر مینماید زنان را نیز از این امر مستثنی نکرده و این وظیفهی اساسی و مهم را برعهدهی آنان نیز نهاده است و همهی آنان را با رعایت قانون امر به دعوت به خیر و اشاعهی ارزشهای انسانی و الهی و جلوگیری از ضدارزشها و منکرات نموده است.
3- سپس در فصل سوم (حقوق ملت) ضمن اینکه در جمیع حقوقی که برای مردم ایران برمیشمرد و تمامی آحاد آن را اعم از زن و مرد یکسان در نظر میگیرد، بعلاوه در اصول 20 و 21 همین فصل به طور خاص از حقوق زنان و تساوی آنان با مردان در این راستا چنین آورده است:
اصل بیستم: (همهی افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همهی حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخودارند)
اصل بیست و یکم: (دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد:
1- ایجاد زمینههای مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او 2- حمایت مادران بالخصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند و حمایت از کودکان بیسرپرست 3- ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان خانواده 4- ایجاد بیمههای خاص بیوگان و زنان سالخورده و بیسرپرست 5- اعطای قیومیت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطهی آنها در صورت نبودن ولی شرعی)[7]
مهمترین قوانین مربوط به حقوق خانواده، از زمان قانونگذاری تاکنون عبارتند از:
مقررات راجع به ازدواج مصوب 1310، قانون مدنی مصوب 1313، قانون حمایت از خانواده 1346 و 1353، قانون تشکیل شورای خانواده، لایحه قانون دادگاه مدنی خاص مصوب 1358، قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب 1370 مجلس شورای اسلامی و 1371 مجمع تشخیص مصلحت، قوانین مربوط به حق حضانت و سرپرستی و قانون مربوط به مهریه.[8]
یکی از موارد حقوق زن نفقه است:
در م 9 قانون ازدواج سال 1310 آمده است (نفقه زن بر عهدهی شوهر است. نفقه عبارتست از مسکن و لباس و غذا و اثاثالبیت متناسب) و در م 10 این قانون مقرر شده است: (زن میتواند در مورد استنکاف شوهر از دادن نفقه به محکمه رجوع کند در این صورت محکمه میزان نفقه را معین و شوهر را به دادن آن محکوم خواهد کرد. هر گاه اجرای حکم مزبور ممکن نباشد زن میتواند برای تفریق از طریق محاکم عدلیه به محاکم شرع رجوع کند)
قانون حمایت خانواده مصوب 1346 در م 12 و 16 و آئیننامهی اجرایی قانون حمایت خانواده مصوب 1346 در م 12، دیدگاه قانون ازدواج سال 1310 در مورد نفقه را تائید کرده است. قانون حمایت خانواده سال 1353 در م 8و12و19 به مسئله نفقه با همان دیدگاه پرداخته است و در عقد دائم نفقهی زن را برعهدهی شوهر دانسته است. این حکم که در فقه اسلامی مطرح شده است نشاندهندهی توجه شدید اسلام به زن در مسائل مالی و اقتصادی است زیرا اسلام از یک طرف به زن استقلال و آزادی کامل اقتصادی داده است و از طرف دیگر با برداشتن مسئولیت تأمین بودجهی خانواده از دوش زن او را از دویدن به دنبال پول معاف کرده[9]
یکی دیگر از موارد حقوق زن حضانت است:
خانواده اولین و مهمترین هستهی تشکیلدهندهی جامعه است که فرزندان را پرورش میدهد و آیندهی جامعه را تضمین میکند. فقه اسلام و به پیروی از آن حقوق ایران نیز به مسئلهی اطفال و تربیت و ادارهی مالی و معنوی آنان توجه خاصی کرده است و حضانت اطفال را حق و تکلیف والدین آنها میداند. در م 1171 قانون مدنی مقرر شده است: (در صورت فوت یکی از ابوین حضانت طفل با آنکه زنده است خواهد بود هر چند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد) همین حکم در سال 1360 تحت عنوان قانون واگذاری حق حضانت فرزندان صغیر یا محجور به مادران آنها در یک ماده به تصویب رسید.[10]
یکی دیگر از موارد حقوق زن طلاق است:
در مواد 1026 و 1129 و 1130 ق.م مقرر گردیده زن در موارد خاصی میتواند از دادگاه تقاضای طلاق کند. در قانون مدنی برای درخواست زن موجباتی پیشبینی شده که مرد بر طبق آنها حق درخواست گواهی عدم امکان سازش ندارد، زن به علت سوء رفتار شوهر و ترک تکالیف زناشویی و غیبت بیش از 4 سال میتواند درخواست طلاق کند. اما این موارد در قانون حمایت خانواده سال 1353 به چهارده مورد برای صدور گواهی عدم امکان سازش ذکر کرده[11] و پس بر اساس مواد 1129 و 1130 ق.م در موارد زیر طلاق به درخواست زن صورت میگیرد:
1- استنکاف یا عجز شوهر از دادن نفقه م 1129 ق.م
2- عسر و حرج م 1130
3- غیبت شوهر بیش از چهار سال م 1029
4- وکالت زن در طلاق م 4 ق ازدواج سال 1310 و م 1119 ق. م سال 1313[12]
ب) فصل دوم: ازدواج (نکاح)
حدود 95 درصد از آدمیان در برههای از زمان ازدواج میکنند و دلیل خوبی نیز برای این کار وجود دارد. دادهها حاکی از آن است که افراد متاهل از لحاظ روانی و جسمانی نسبت به افراد مجرد کارکرد بهتری دارند. همچنین ازدواج با شادکامی بیشتر رابطه دارد. روانشناسان معتقدند که یک ازدواج خوب از لحاظ روانی خاصیت درمانی داشته و میتواند به شخص در غلبه بر عوارض ناخوشایند کودکی کمک کند.[13]
ازدواج برای کسی که امکان آن راغ دارد و ازواقعشدن در حرام به واسطهی ترک آن نمیهراسد مستحب مؤکد و غیر این صورت واجب است. فضیلت نکاح میان مسلمانان مشهور و در اسلام قطعی است تا آنجا که شخص با ازدواج نیمی از دینش را حفظ میکند. لازم است مرد برای ازدواج دوشیزهای پارسا و دارای اصالت خانوادگی که والدینش درستکار و با ایمان باشند برگزیند و بدون توجه به اصالت و عفت تنها به زیبایی و ثروت بسنده کند.[14]
پیامبر اکرم(ص) فرمود: از گیاهان روییه در لنجزار پرهیز کنید. گفته شد: ای پیامبر مراد چیست؟ فرمود: زن زیبارویی که در خانوادهای ناشایست پرورش یافته است.[15]
امام صادق(ع) روایت شده است: اگر انسان با زنی به خاطر زیبایی یا داراییش ازدواج کند، با همان خواستهاش رها میشود، ولی اگر به خاطر دینداریش با او پیمان ازدواج ببندد، خداوند هر دو را روزی او نماید[16] ازدواج شرایطی دارد که در بخش دو مبه طور مفصل توضیح داده میشود.
ج) فصل سوم: طلاق
ازدواج و تشکیل خانواده از بنیانهای خویشاوندی در هر جامعه به شمار میرود. در اسلام پیمان زناشویی و تشکیل خانواده دارای اهمیت خاصی است و مسلمانان به وسایل گوناگون به این امر تشویق شدهاند. در مقابل طلاق به عنوان پدیدهای ناپسند و مغضوب تلقی شده است. طلاق مهمترین عامل درهم گسیختگی ساختار بنیادیترین بخش جامعه یعنی خانواده است.[17]
طلاق در لغت به معنای رها شدن از عقد نکاح و فسخ کردن نکاح بود و پدیدهای است قراردادی که به زن و مرد امکان میدهد تا تحت شرایطی پیوند زناشویی خود را گسیخته و از یکدیگر جدا شوند. طلاق بر انحلال یک ازدواج رسمی در زمانیکه طرفین هنوز در قید حیاتند و بعد از آن آزادند تا دوباره ازدواج کنند دلالت دارد متفکران و جامعهشناسان طلاق را یکی از آسیبهای اجتماعی به شمار میآورند. بالارفتن میزان آن را نشانهی بارز اختلال در اصول اخلاقی و برهم خوردن آرامش خانوادگی و در مجموع دگرگونی در هنجارهای اجتماعی محسوب میکنند. در ایران نیز مانند دیگر کشورهای جهان طلاق سابقهی طولانی دارد و میتوان گفت که سابقهی این امر به نخستین روزهای تشکیل خانواده و ایجاد جوامع انسانی باز میگردد.[18] طلاق انواع مختلفی دارد که در بخش سوم به طور مفصل توضیح داده خواهد شد.
د) فصل چهارم: عسر و حرج
حرج در اصل به معنای تنگنا و ضیق است. ابن اثبر گفته است:
الحرج فی الاصل الضیق و یقع علی الاثم والحرام... و قد تکرر فی الحدیث کثیراً، فمعنی قوله: حدثوا عن بنیاسرائیل و لاحرج ای لابأس و لااثم علیکم ان تحدنوا عنهم ما سمعتم.[19]
حرج، در اصل به معنای تنگنا است، و به گناه و حرام (نیز) حرج گفته میشود... و در حدیث، حرج به این معنا زیاد آمده است. بنابراین، معنای حدیث حدثوا عن بنیاسرائیل و لاحرج، این است که بر شما باک و گناهی نیست که از آن چه درباره آنها میشنوید، خبر دهید.
ابنمنظور میگوید:
الحرج: الاثم و الضیق... الحارج: الاثم
جرح: یعنی گناه و تنگنا... و حارج، به معنای گناهکار است.
در صحاحاللغه نیز آمده است:
مکان حرج و حرج: ای ضیق کثیرالشجر لاتصل الیه الراعیه و التحریج: التضیق.[20]
مکان حرج و حرج؛ یعنی جای تنگ و پردرخت که چرنده به آن راه پیدا نمیکند و تحریج به معنای تضییق است.
میتوان با توجه به این کلمات گفت، معنای اصلی جرج، همان ضیق است و اگر هم به گناه و حرام، حرج گفته میشود. از باب اطلاق مسبب بر سبب و بدین لحاظ است که گناه و امر حرام، در دنیا و آخرت سبب پیدایش ضیق میشود.
در قرآن کریم نیز گاهی جرح، به معنای اثم و گناه استعمال شده است، مانند دو آیه زیر:
لیس علی الضعفاء و لاعلی المرضی و لاعلیالذین لایجدون ما ینفقون حرج اذا نصحوا الله و رسوله[21]
بر ضعیفان و بیماران و کسانی که چیزی برای انفاق در اختیار ندارند (انفاق نکردن) گناه نیست آنگاه که ایشان خیرخواه خداوند و پیامبر باشند.
لیس علی الاعمی جرج و لاعلی الاعرج حرج و لاعلی المریض حرج[22]
بر نابینا گناهی نیست، و بر شل گناهی نیست، و بر بیمار گناهی نیست.
چنانکه در دو آیه زیر نیز حرج به همان معنای اصلی خود آمده است:
فمن یردالله ان یهدیه بشرح صدره للاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقاً حرجاً [23]
پس هر کس را خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را به پذیرش اسلام میگشاید، و هر کس را بخواهد گمراه نماید، سینهاش را سخت تنگ میگرداند.
کتاب انزل الیک فلا یکن فی صدرک حرج منه[24]
(این قرآن) کتابی است که بر تو فرستاده شد، پس در سینهایت نسبت به آن تنگی نباشد.
براساس آنچه لغتدانان گفتهاند، میتوان برای «عسر» نیز معنایی نزدیک به معنای «حرج» در نظر گرفت. در نهایت ابناثیر آمده است:
العسر: ضدالیسر، و هو الضیق و الشده و اللصعوبه.
جوهری نیز میگوید:
العسر: نقیض الیسر.
و در لسانالعرب میخوانیم:
العسر و العسر: ضد الیسر و هو الضیق و الشده و الصعوبه.[25]
میتوان از مجموعه این گفتهها استفاده کرد که حرج و عسر، به یک معنا هستند، یا معنایی بسیار نزدیک به هم دارند، به نحوی که نمیتوان فرق جوهری میان آن دو تصور نمود، شاهد بر این نکته نیز آن است که فقها در موارد فراوانی، این دو را در کنار هم آورده و به نفی هر دو استدلال نمودهاند.
با این وجود، محقق نراقی میان این دو فرق نهاده و عسر را اعم از ضیق دانسته و گفته است:
العسر کما اشرنا الیه اعم مطلقاً من الضیق، فان کان ضیق عسر و لاعکس، فان من حمل عبده علی شرب دواء کربه فی یوم مثلاً یقال انه یعسر علیه و لا یقال انه فی ضیق او ضیق علیه مولاه. و کذا من یکون منتهی طاقته حمل ماه رطل. اذا امر بحمل تسعین مثلاً و نفقه الی فرسخ بقال انه یعسر علیه ولکن لایقال انه فیالضیق، نعم لو امر بحمله و نقله کل یوم یقال انه ضیق علیه، و کذا یصح ان یقال ان التوضیء بالماء فی یوم شدید البرد مما یعسر و لکن لایقال ان المکلف فی ضیق من ذلک[26]
چنانکه اشاره کردیم، عسر، نسبت به ضیق، اعم مطلق است؛ زیرا هر ضیقی، عسر است ولی عکس این سخن، درست نیست. به دلیل اینکه، اگر از باب مثال شخصی، عبد خود را به نوشیدن دوایی بدمزه در یک روز، وادار نماید، عرف میگوید: آن شخص بر عبد خود، سخت میگیرد. ولی نمیگوید: عبد او در ضیق است یا مولایش او را در ضیق انداخته است، همچنین کسی که بیشترین توانش، حمل کردن صد رطل بار است، اگر به او دستور دهد نود رطل بار را به مسافت یک فرسخ، حمل کند، در این صورت گفته میشود، این کار بر او سخت است، ولی گفته نمیشود او در ضیق است. بله وقتی میشود گفت او در ضیق است که هر روز به کار مزبور، وادار گردد. و به همین ترتیب صحیح است بگوییم وضو ساختن در روز بسیار سرد، سخت است، ولی گفته نمیشود مکلف با این کار در ضیق میافتد.
ولی به نظر میرسد تلقی عرف، با نظر ایشان موافق نباشد؛ چرا که در این تلقی، به هر کار متعسر و مشفتآوری، صیق و تنگنا گفته میشود. البته ضیق، دارای مراتب و شدت و ضعف است، به گونهای که برخی از مراتب این عادتاً قابل تحمل نیست بر خلاف مراتب دیگری از آن، و به همین جهت، در جای خود خواهیم گفت مورد و مجرای قاعده نفی حرج، تنها حرج و ضیقی است که عادتاً تحمل نمیشود.
مثالهای ایشان نیز قابل مناقشه است. کسی که در یک روز عبد خود را به نوشیدن دوایی مشمئزکننده وادار میکند، بیتردید او را به تنگنا و ضیق میاندازد، گر چه میزان این ضیق نسبت به کسی که چند روز متوالی به این کار ودار شود، کمتر است. در مورد وضوگرفتن با آب سرد در روز سرمایی نیز، همین سخن صادق است.
در رابطه با این قاعده در فصل چهارم توضیح داده خواهدشد.
3. بخش سوم: نکاح
الف) فصل اول: جایگاه ازدواج در ادیان
1) گفتار اول: ازدواج در ایران باستان
در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی (زنی پادخشای) خوانده میشد که در واقع انتقال قیومیت دختر از پدر به شوهر بود. انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله (چگر) که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان میداد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چگر هم نوشتهاند. نوع دیگری که باعث بحث و جدلهای زیادی میان امروزیان شده است خویدوده بود که ازدواج با محارم است.[27]
2) گفتار دوم: ازدواج در دین مسیح
مسیحیان هنگام ازدواج متعهد میشوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهی آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی میشمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند.[2]
اگر چه ازدواج در مسیحیت پدیدههای مقدس محسوب شده و سر عظیم نامیده میشود، اما در برابر آدمی دوری گزیدن از ازدواج امری پسندیدهتر است. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند میرسد و با کمکردن مشغلههای دنیوی و زندگی، خود را به شبیه عیسی و مریم مقدس میسازد به همین دلیل است که کشیشان از ازدواج دوری میکنند. بنابر دیدگاه انجیل، ازدواج تنها وسیلهای جهت دفع شهوت و جلوگیری از معصیت است و خود ارزشمند نیست و نگاه به ازدواج به عنوان وسیلهای جهت حفظ پاکی و تأمین نیازهای جسمی است.[3]
این متن فقط قسمتی از پایان نامه حقوق زن-نکاح-طلاق می باشد
جهت دریافت کل متن ، لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 4,900 تومان
برچسب ها : پایان نامه حقوق زننکاحطلاق , پایان نامه , حقوق زننکاحطلاق , زننکاحطلاق , دانلود پایان نامه